|
رفیق من سنگ صبور غمهام به دیدنم بیا که خیای تنهام هیچکی نمیفهمه چه حالی دارم چه دنیای رو به زوالی دارم مجنونم و دل زده ازلیلی ها خیلی دلم گرفته از خیلی ها نمونده از جوونیام نشونی پیر شدم پیر تو ای جوونی تنهای بی سنگ صبور خونه ی سردو سوت و کور توی شبات ستاره نیست موندی و راه چاره نیست اگر چه هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مرد باش دلم پر شده از گلایه هیچی ازم نمونده جز یه سایه سایه ای که خالیه از عشق وامید همیشه محتاجه به نور خورشید
نوشته شده توسط : پرنده مهاجر ...| پنج شنبه 88 اسفند 27 | ساعت 9:19 صبح | +
All Right Reserved By Aguafish.Parsiblog.Com کپی برداری از مطالب وبلاگ فقط با ذکر منبع مجاز است |
|